وقتی برای مصاحبه با علی حبیبینژاد تماس گرفتم و خودم را معرفی کردم، تمایلی برای مصاحبه نشان نمیداد. وقتی از او خواستم که دلیلش را بگوید، در پاسخ گفت: «مصاحبه و گزارشی که تأثیر نداشته باشد، بهجز تلفکردن وقت من و شما حاصل دیگری نخواهد داشت. آنهایی که باید گوش بدهند، گوش نمیکنند. برای آنها فقط تعریف و تمجید و گرفتن عکس درکنار ورزشکاری که مدال آورده، کافی است.
عکس یادگاریشان را که گرفتند، میروند و همه قولهایی را که دادند، فراموش میکنند. با خودشان نمیگویند این ورزشکار که همه وقت و عمرش را برای کسب افتخارات ورزشی گذاشته است، نیاز به امکانات و حمایتهای مالی هم دارد؛ حرفزدن دردی را دوا نمیکند.»
علی حبیبینژاد، عضو تیم ملی بوکس کشور، دل پردردی دارد. او با این شرط، راضی به مصاحبه و گفتگو شد که حرف دلش را بنویسیم و به گوش مسئولان برسانیم.
علی حبیبینژاد متولد سال۱۳۷۷ ساکن محله شهرک قدس است. او که در خانوادهای ورزشکار به دنیا آمده است، میگوید: رضا، برادر بزرگترم، کشتیگیر بود. پدرم به کشتی علاقه بسیار داشت و همیشه حامی برادرم بود.
در پنجششسالگی ورزش را با کیکبوکسینگ و ووشو شروع کردم؛ البته برای آمادگی و انعطاف جسمی بیشتر ژیمناستیک هم کار میکردم. طی چندسالی که ورزشهای رزمی را بهصورت حرفهای ادامه دادم، مدالهای رنگارنگی در مسابقات باشگاهی و استانی به دست آوردم. در مسابقات بینالمللی کیکبوکسینگ جام «صلح و دوستی» که سال۱۳۸۷ در سراوان برگزار شد، مدال طلای مسابقات را به دست آوردم و عنواندار کشوری این رشته نیز شدم.
علی حبیبینژاد بعداز چندسال حضور موفق در ورزشهای رزمی، به ورزش بوکس گرایش پیدا کرد و از نوجوانی این رشته را بهصورت حرفهای دنبال میکند. او میگوید: همانطورکه گفتم، چون از سالها قبل در رشته کیکبوکسینگ فعالیت داشتم، با ورزش بوکس بیگانه نبودم.
کیکبوکسینگ رشتهای ترکیبی از ورزش کاراته و بوکس است و ارتباط تنگاتنگی با این رشته دارد. حتی بخشی از فنون و قوانین این رشته با بوکس مشابه است. بهدلیل همین شباهت و علاقهای که به بوکس پیدا کرده بودم، از سال ۱۳۹۲ وارد رشته بوکس شدم و زیرنظر سیدعباس فلاححسینی آموزش دیدم.
او ادامه میدهد: بعد از چهارپنجماه برای اولینبار در مسابقات بوکس استانی رده نوجوانان شرکت کردم و مقام اول مسابقات را به دست آوردم. در ابتدا نگران بودم؛ چون تا قبل از آن در هیچ مسابقهای شرکت نکرده بودم. بیشتر حریفانم دوستان همباشگاهیام بودند. اما بعد از ناکاوتکردن اولین حریف، ترسم ریخت. حسابی تمرین کرده و آماده بودم. با اینکه بیشتر حریفانم عنواندار کشور بودند، توانستم آنها را با اختلاف امتیاز زیادی شکست بدهم و با کسب مقام اول برای حضور در مسابقات کشوری انتخاب شوم.
علی بعد از اولین حضور موفق در بازیهای استانی، در مسابقات کشوری بوکس، عملکرد خوبی از خود نشان نداد و درنتیجه شکست خورد، اما او از این شکست تجربه ارزندهای به دست آورد. میگوید: سال۱۳۹۳ برای اولینبار به نمایندگی از استان خراسان رضوی برای حضور در مسابقات قهرمانی بوکس کشور به بانه کردستان رفتم. برترینهای بوکس همه استانهای کشور حضور داشتند.
در آن مسابقات، شروع ضعیفی داشتم و بعد از آن نیز مثل کسی که انگیزهاش را از دست داده باشد، نمرهای نگرفتم و در مبارزه با نماینده کهگیلویه و بویراحمد باختم و بدون هیچ نتیجهای به مشهد برگشتم. این شکست برایم خیلی سنگین و ناامیدکننده بود. حتی به فکر کنارگذاشتن بوکس افتادم، اما با صحبتهای مربی و خانوادهام ناامیدی را کنار گذاشتم و با عزم و اراده قوی، تمریناتم را از همان روز اول بازگشت به مشهد شروع کردم.
او ادامه میدهد: یک سال تمام، سخت تمرین کردم؛ سال۱۳۹۴ در مسابقات قهرمانی بوکس کشور که در مازندران برگزار شد، شرکت کردم و بعد از شکست همه حریفان در مرحله نهایی به نماینده اراک باختم و رتبه دوم را کسب کردم. در پایان مسابقات به این نتیجه رسیدم که شکست آخر راه نیست؛ اگر اراده قوی داشته باشی، موفق خواهی شد.
تلخترین خاطره ورزشی علی حبیبینژاد به زمان حضورش در مسابقات کشوری قم در سال۱۳۹۶ بازمیگردد. او میگوید: در بازی اول و دوم حریفم را شکست دادم، اما در بازی سوم دستم شکست. چون دوست نداشتم که حذف بشوم، با همه دردی که داشتم، مسابقه را ادامه دادم. تلاش کردم که حریفم متوجه مجروحیتم نشود، اما درد و تورم دست، امانم را برید و مسابقه را واگذار کردم. داوران مسابقه که از این مقاومت من خوششان آمده بود، برای عضویت در تیم ملی بوکس نوجوانان انتخابم کردند.
علی حبیبینژاد درکنار درخشش و حضور موفق در مسابقات داخلی و کشوری، تجربه حضور در مسابقات جهانی و بینالمللی را نیز دارد. او میگوید: سال۱۳۹۷ برای اولینبار در مسابقات بینالمللی بوکس شرکت کردم که در جزیره مکران برگزار میشد و از پانزده کشور آسیایی در آن شرکت کرده بودند.
چند مسابقه اول را تا رسیدن به مرحله نیمهنهایی با اقتدار برنده شدم، اما در نیمهنهایی مقابل حریفی از فیلیپین شکست خوردم و مقام سوم مسابقات را کسب کردم. علی حبیبینژاد سال۱۴۰۱ در مسابقات بینالمللی بوکس آسیا که در اردن برگزار شد، باخت و از دور مسابقات حذف شد.
دوسالی است که پیراهن ملی تیم بوکس بزرگسالان را پوشیده، اما تا کنون هیچ حمایت مالی و معنوی از او نشده و این موضوع سبب ناامیدی او از مسئولان ورزشی استان شده است. علی میگوید: بوکس یکی از ورزشهای پرهزینه و گران است؛ هزینه یک ورزشکار حرفهای در سطح تیم ملی با مکملهای انرژی، غذایی و فهرستبندی ورزشی برای یک ماه حداقل ۱۰ میلیون تومان است. درکنار اینها هزینه سفر، هتل و تجهیزات ورزشی را اگر حساب کنیم، بودجه بسیاری را میطلبد.
باوجود حمایتهای فدراسیون بوکس از ورزشکاران و مدالآوران این رشته، متأسفانه مسئولان ورزشی استان خراسانرضوی بهویژه هیئت بوکس استان هیچگونه حمایتی از من نکردهاند. هیئت بوکس و مسئولان ورزشی استان باید از من بهعنوان یک ورزشکار خراسانی دارنده چند مقام کشوری، حمایت کنند تا از هزینههای ورزشی خیالم راحت باشد و بدون دغدغه به ورزش بپردازم.
او میگوید: اگر حمایت خانواده، مربی و دوستانم نبود، ورزش بوکس را کنار میگذاشتم. باوجود داشتن مدرک فوقدیپلم آتشنشانی و درخواستم برای استخدام در این سازمان هیچ اقدامی صورت نگرفته است. اگر شغلی داشته باشم، حداقل میتوانم بخشی از هزینههای ورزشیام را تأمین کنم.
من ساکن و بزرگشده یک محله حاشیه شهر هستم. با کمترین امکانات، پلههای ترقی را طی کردهام و الان که دوسالی است پیراهن تیم ملی بوکس را پوشیدهام، نگران و ناامید هستم. بهدلیل نبود پول و پشتوانه مالی از حضور در چند مسابقه بازماندهام. نمیتوانم مدام از پدر، برادر و مربیام انتظار کمک داشته باشم.